احزاب و گروههای سیاسی تلاش دارند با طرح ایدههای جدید و جذاب در فصل انتخابات، رای مردم و البته صندلی قدرت را بهدست آورند.
کشورهایی که دارای نظام حزبی ریشهدار و منسجم هستند، برنامههای انتخاباتی، منطقی و مبتنی بر اصولی پذیرفته شده است و ماهیت احساسی و مقطعی ندارد؛ چرا که اصولا ساختارهای اجتماعی و سیاسی غیراز این را برنمیتابد.
در مقابل در کشورهایی که ساختار حزبی ضعیف و ناکارآمد است و رقابتهای انتخاباتی بیشتر مبتنی بر توانمندی فردی یا جریانهای سیاسی غیرمنسجم است، امکان بروز طرحها وبرنامههای منسجم و منطقی کمتر وجود دارد و بیشتر طرحها و برنامهها ماهیت تودهای، شعاری، تبلیغاتی و غیرواقعی دارد و به فصول انتخاباتی نیز محدود و منحصر میشود.
این مهم از آفتهای مهم انتخابات از یک سو و فرایند توسعه از دیگر سو در این کشورهاست.
هرچه به زمان انتخابات ریاستجمهوری نزدیک میشویم بهتدریج زمزمههای طرحها و برنامههایی که ماهیت شعاری و به عبارتی بهتر تودهای دارد بیشتر میشود.
نامزدهای احتمالی ریاستجمهوری با هدف کسب آرای مردم سعی در ارائه برنامهها و رفتارهای پرطمطراق و تودهپسند دارند و بدین وسیله هم شعور سیاسی مردم را هدف قرار میدهند و هم اهمیت وارزش انتخابات بهعنوان مهمترین تجلی مردمسالاری را تقلیل میدهند.
شاید یکی از دلایل بروز چنین رفتارهایی نبود سازوکارهایی برای سؤال از دولتمردان نسبت به شعارهای انتخاباتی و پاسخگو بودن در قبال وعدههایی است که از طریق آنها اعتماد مردم را بهخود جلب کردهاند، است.
واقعیت این است که جامعه و اقتصاد ایرانی طرح شعارها و برنامههای پرطمطراق و رفتارهای توده پسند را برنمیتابد. طرح اینگونه شعارها و برنامهها هم افکار عمومی و شعور مردم را هدف قرار داده و هم انتخابات را بهعنوان سمبل مردمسالاری تقلیل میدهد.
اینگونه فعالیتهای انتخاباتی در واقعیت امر اگر از مسئله بداخلاقیهای انتخاباتی بدتر نباشد کمتر از آن نیست؛ موضوعی که کمتر به آن توجه میشود.
این رفتارها نه تنها کمکی به حل مشکلات اقتصادی و مدیریتی کشور نمیکند بلکه اجماع نصفونیمه شکل گرفته کنونی برای تحرک اقتصادی را نیز دچار تشویش و نگرانی میکند.
این سؤال از نامزدهای ریاستجمهوری باید پرسیده شود که واقعا چرا به جای طرح برنامههای عملیاتی و قابل اجرا با توجه به همه ظرفیتهای اقتصادی و توسعهای کشور باید سراغ طرحهای شعاری و غیرعملیاتی رفت؟
آیا اینگونه سخن گفتن و ارائه برنامه، کمکی به رفتارها و فرهنگ توسعهای که کشور و جامعه بهشدت به آن نیازمنداست، میکند یا اینکه صرفا فراهمکننده و تقویتکننده بستر رفتارهای تودهگرایی که سم مهلک توسعه میباشد، است؟
آیا اینگونه شعارها و برنامهها روند ضعیف کنونی توسعه کشور را که براساس سیاستهای کلی اصل44 و سند چشمانداز شکل گرفته است ضعیفتر نمیکند و هزینههای توسعهای کشور را افزایش نمیدهد؟
واقعیت این است که هنوز بسیاری از کارکردها، بافتها و رفتارهای سیاسی در کشور ما با توسعهگرایی فاصله دارد و عملا جریانها و نخبگان سیاسی به جای تلاش در جهت روحیه توسعهگرایی، آگاهانه و ناآگاهانه تخم تودهگرایی را میکارند و آن را ترویج میکنند.
انتظار میرود نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری و هواداران آنها با آغاز زمان رسمی تبلیغات، با حفظ شأن و جایگاه مردم و شناخت واقعیتها و نیازهای امروز جامعه و اقتصاد ایرانی، با در نظر گرفتن سیاستها و برنامههای کلان توسعهای کشور به طرح مشکلات و راهکارهای اجرایی و عملیاتی بپردازند و از ترویج رفتارهای تودهگرایی و انحرافی صرفا با هدف کسب رای بپرهیزند.
در نهایت باید گفت که تلاش کنیم انتخابات ریاستجمهوری را به نماد توسعهگرایی تبدیل کنیم.